سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://farsibookan.ParsiBlog.com
حافظ سخن بگوی که بر صفحه ی جهان..............این نقش ماند از قلمت یادگارعمر 
[ یکشنبه 94/9/8 ] [ 11:39 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]

نماد

 

نمادهای معروف

حیوانات

سایر

اسب

نجابت

کوه

استقامت ، استواری ، وقار

سگ

 

وفاداری

آسمان

پاکی

گربه

 

بی چشم ورویی

موج

حوادث

الاغ

 

نفهمی

آینه

پاکی ، صفا

جغد

 

شومی ، بد یمنی

لاله

خون ، شهادت

کبوتر

 

صلح و دوستی

آب

روشنایی

موش

خسیسی ، موذی بودن

خزان (پاییز)

افسردگی ، غم

کلاغ

سخن چینی، غمّازی

گل نیلوفر

 

عزاداری و ماتم

پشه

ضعف ، ناتوان بودن

گل سرخ

 

عشق ، عمر کوتاه ، زیبایی

گوسفند

خونسردی

دریا

 

عظمت ، بخشندگی

بز

 

دانایی

سنگ

 سختی ، تأ ثیر گذاری ، قساوت قلب

شیر

قدرتمندی ، شجاعت

زمستان

 

مرگ و نابودی

مار

 

خوش ظاهر و بد باطن

بهار

تجدید حیات ، شادابی و طراوت

طاووس

 

زیبایی

رود

حرکت ، تلاش و تکاپو، زنده بودن

شتر مرغ

بهانه جویی

شب

 

تاریکی ، سیاهی ، ستم

شتر

 

اتقامت ، کینه جو

گل شقایق

عزا، داغ ، سوگواری ، محرومیّت

آهو

زیبایی

تاج

 

سروری و بزرگی

قورباغه

زشتی

زیتون

 

صلح و آرامش

ماهی

امید ، زندگی ، پویایی

چشمه

 

پاکی ، زلالی ، زایش

طوطی

تقلی کور کورانه

باد صبا

 

پیک ، قاصد ، پیام آور

بلبل

عشق ، عاشقی ، دل باختگی

درخت سرو

 

سربلندی ،آزادگی

خفّا ش

خون آشامی

یخ

 

سردی ، دل مردگی

عقاب

تیز چنگالی

درخت بید

 

لرزیدن ، اضطراب

مرغ بوتیمار

غم خوردن

سبزی ( ریحان )

 

سز سبزی ، پاکی ، تقدّس

بوقلمون

 

ملوّن بودن ، تزویر ، دورویی

روز

نور ، روشنایی

 

 

 

 


[ یکشنبه 94/9/8 ] [ 11:11 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]
[ شنبه 94/9/7 ] [ 9:16 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]
[ جمعه 94/9/6 ] [ 8:51 عصر ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]

 


سه پرسش سقراط

در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود.

روزی فیلسوفی که از آشنایان سقراط بود ، با هیجان نزد او آمد و گفت :  « سقراط میدانی درباره ی یکی از شاگردانت چه شنیده ام؟ »

سقراط پاسخ داد :  « لحظه ای صبر کن! پیش از این که به من چیزی بگویی از تو می خواهم آزمون کوچکی را که نامش " سه پرسش " است پاسخ دهی . »

مرد پرسید :  « سه پرسش؟ »

سقراط گفت :  « بله درست است .  پیش از این که درباره ی شاگردم با من صحبت کنی ،  لحظه ای آن چه را که قصد گفتنش را داری آزمایش می کنیم . »

نخستین پرسش " حقیقت " است . آیا کاملاً مطمئنّی که آن چه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟

مرد پاسخ داد : « نه ، فقط در موردش شنیده ام . »

سقراط گفت : « بسیار خوب ،  پس واقعاً نمی دانی که خبر درست است یا نادرست . »

حالا پرسش دوم :  « پرسش " خوبی و بدی " آیا آن چه را که در مورد شاگردم می خواهی به من بگویی خبر خوبی است ؟ »

مرد پاسخ داد : « نه، بر عکس... »

سقراط ادامه داد : « پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتّی در مورد آن مطمئن هم نیستی بگویی ؟ »

مرد کمی دست پاچه شد و شانه بالا انداخت .

سقراط ادامه داد :  « و امّا پرسش سوم " سودمند بودن " است . آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است ؟ »

مرد پاسخ داد : « نه ، واقعاً ... »

سقراط نتیجه گیری کرد :  « اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتّی سودمند است پس چرا اصلاً آن را به من می گویی ؟ »

 

 

 

 

 


[ پنج شنبه 94/9/5 ] [ 11:2 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]

 

حکایت شتر دیدی ندیدی!

مردی در صحرا دنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد و سراغ شتر را از او گرفت.

پسر گفت: شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله

پسر پرسید: آیا یک طرف بارش شیرینی و طرف دیگرش ترشی بود؟

مرد گفت: بله بگو ببینم شتر کجاست؟

پسر گفت: من شتری ندیدم!!!

مرد ناراحت شد، و فکر کرد که شاید پسرک بلایی سر شتر آورده پس او را نزد قاضی برد و ماجرا را برای او تعریف کرد.

قاضی از پسر پرسید: اگر تو شتر را ندیدی چطور همه مشخصاتش را می دانستی؟

پسرک گفت: روی خاک رد پای شتری را دیدم که فقط سبزه های یک طرف را خورده بود، فهمیدم که شاید یک چشمش کور بوده، بعد متوجه شدم که در یک طرف راه، مگس و در طرف دیگر، پشه بیشتر است چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است.

قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی، ولی زبانت باعث دردسرت شد پس از این به بعد شتر دیدی ندیدی.

بله دوستان این یک مثل قدیمی است که همه ما شنیده ایم و هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود. آسودگی در کم گفتن است، و چکار داریم که در کار دیگران دخالت کنیم.

پس شتر دیدی، ندیدی.


 

 

 


[ پنج شنبه 94/9/5 ] [ 10:55 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]

 

مشاعره ی شعرا

گویند چون حکیم ابوالقاسم فردوسی به طرف غزنین رهسپار بود هنگام ورود به غزنین به باغی فرود آمد که سه نفر از شعرای دربار غزنوی یعنی (عنصری) و (عسجدی) و (فرّخی) در آن جا به گفت و گو و استراحت پرداخته بودند . فردوسی به سمت آنان رفت تا موقعیّت شهر را از ایشان جویا شود و چون ملبّس به لباس کهنه و مندرس و فرسوده بود ایشان به تصوّر این که شخص ناشناس آدم بی‌سوادی است و مزاحم ایشان خواهد بود تصمیم گرفتند به او بفهمانند که ما از طبقه شعرا هستیم و با زبان شعر با هم سخن می‌گوییم و او هم اگر شعر می‌داند بنشیند و الّا راه خود پیش بگیرد و برود ، این پیشنهاد را به فردوسی ارائه کردند . حکیم در جواب گفت شما شعرتان را بگویید و چون نوبت به من رسید اگر توانستم جواب می‌گویم و اگر نتوانستم رفع زحمت می‌کنم . پس قرار شد چهار نفری یک رباعی بسازند .

نخست عنصری گفت:

چون عارض تو ماه نباشد روشن

عسجدی ادامه داد:

مانند رخت گل نبود در گلشن

فرّخی اضافه کرد:

مژگانت همی گذر کند از جوشن

نوبت به فردوسی رسید با صدای رسا فرمود :

مانند سنان گیو در جنگ پشن.

که هر سه شاعر از جواب حکیم فردوسی به حیرت افتادند و بحث شروع شد .

 

 

 

 


[ پنج شنبه 94/9/5 ] [ 10:53 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]

 

هنر معلّمی

معلّمی با جعبه‌ای در دست وارد کلاس شد و جعبه را روی میز گذاشت . بدون هیچ کلمه‌ای ، یک ظرف شیشه‌ای بزرگ و چند سنگ بزرگ از داخل جعبه برداشت و تا جایی که ظرف گنجایش داشت سنگ بزرگ داخل ظرف گذاشت.

سپس از شاگردان خود پرسید : آیا این ظرف پر است؟

همه ی شاگردان گفتند : بله .

سپس معلّم مقداری سنگ‌ریزه از داخل جعبه برداشت و آن ها را به داخل ظرف ریخت و ظرف را به آرامی تکان داد . سنگ‌ریزه‌ها در بین مناطق باز بین سنگ های بزرگ قرار گرفتند . این کار را تکرار کرد تا دیگر سنگ ریزه‌ای جا نشود .

دوباره از شاگردان پرسید : آیا ظرف پر است؟

شاگردان با تعجّب گفتند : بله . دوباره معلّم ظرفی از شن را از داخل جعبه بیرون آورد و داخل ظرف شیشه ای ریخت و ماسه‌ها همه جاهای خالی را پر کردند .

معلّم یک بار دیگر پرسید : آیا ظرف پر است؟

شاگردان یک صدا گفتند : بله .

معلّم یک بطری آب از داخل جعبه بیرون آورد و روی همه محتویات داخل ظرف شیشه‌ای خالی کرد و گفت : حالا ظرف پر است .

سپس پرسید : می‌دانید مفهوم این نمایش چیست؟ این شیشه و محتویات آن نمایی از زندگی شماست . اگر سنگ های بزرگ را اوّل نگذارید ، هیچ وقت فرصت پرداختن به آن ها را نخواهید یافت . سنگ های بزرگ مهم‌ترین چیزها در زندگی شما هستند : خدا ، خانواده ، فرزندان ، سلامتی ، دوستان و علایق‌ . چیزهایی که اگر همه ی چیزهای دیگر نباشند ولی این‌ها باقی بمانند ، باز زندگی‌تان پای برجا خواهد بود . به یاد داشته باشید که ابتدا این سنگ ها ی بزرگ را بگذارید ، در غیر این صورت هیچ گاه به آن ها دست نخواهید یافت . امّا سنگ‌ریزه‌ها سایر چیزهای قابل اهمّیّت هستند مثل : تحصیل ، کار، خانه و ماشین‌ . شن‌ها هم سایر چیزها هستند : مسائل خیلی ساده .

معلّم ادامه داد : اگر با کارهای کوچک (شن و آب) خود را خسته کنید ، زندگی خود را با کارهای کوچکی که اهمّیّت زیادی ندارند پر می کنید و هیچ گاه وقت کافی و مفید برای کارهای بزرگ و مهم (سنگ های بزرگ) نخواهید داشت. اوّل سنگ‌های بزرگ را در نظر داشته باشید ، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمّیّت دارند .

 

 

 

 


[ پنج شنبه 94/9/5 ] [ 10:53 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]

 

« تشکیل کارگاه انشانویسی »
اهداف معلّم :
- تأکید بر گروه بندی دانش آموزان درکلاس انشا .
- آموزش کارگروهی درکلاس انشا .
- آشنایی هرگروه با قالبی که درآن فعّالیّت می کنند .
- آشنایی دانش آموزان با ویژگی های یک نوشته ی خوب .

- آشنایی دانش آموزان با چگونگی ارزیابی نوشته های دیگران .
- ترغیب دانش آموزان به مطالعه ی مجلّات و روزنامه های گروه سنیّ  نوجوانان .
این مرحله ، آخرین مرحله ی انشانویسی است . معلّم قبل از ورود به این مرحله ، با اجرای مراحل شش گانه ی پیشین به استعدادها و علایق دانش آموزان پی برده و شناخت کلّی در مورد آن ها به دست آورده است .
در مقطع راهنمایی ، دانش آموزان بیش ترمی توانند در این قالب ها انشا بنویسند : داستان ، شعر ،  متون ادبی ، قالب طنز ، قالب نوشته های علمی .
معلّم می تواند کلاس انشا را به پنج گروه تقسیم کرده و از دانش آموزان بخواهد با توجّه به علایقی که دارند در یکی از این گروه ها شرکت کنند . البتّه نقش معلّم در هدایت دانش آموزان درگروه ها بسیار مؤثّر است ، زیرا در این مرحله شناخت کافی نسبت به استعدادها و توانایی های دانش آموزان یافته است . بعد ازگروه بندی دانش آموزان خواسته می شود که ابتدا طرز قرارگرفتن نیمکت ها را در کلاس تغییر دهند و آن ها را به صورت شکل ( u ) یا دایره وار بچینند ، به طوری که تمام اعضای گروه یکدیگر را  ببینند . دیگر این که هرگروه برای خود یک سرگروه را که توانمند ترین دانش آموز درگروه است ، انتخاب کنند .
معلّم در این مرحله هر دو جلسه یک بار موضوعی جداگانه به گروه ها می دهد و دانش آموزان هرگروه ابتدا باید در زمان مشخّص شده ، انشاهای فردی خود را بنویسند و سپس با همکاری دیگر اعضا و راهنمایی سرگروه ، یک انشای گروهی هم بنویسند . ( البتّه انشای گروهی می تواند بهترین انشای فردی یکی از اعضا باشد و یا مجموعه ای از انشاهای دیگر اعضای گروه ) در زمان خواندن انشا ، ابتدا چند انشای فردی خوانده می شود و سپس انشای گروهی و خود دانش آموزان به این قضاوت می رسند که در بیش تر موارد ، گروهی نوشتن باعث موفّقیّت بیش تر آن ها می شود . موضوعات گروه ها بهتراست متناسب با گروه بندی باشد مثلاً معلّم موضوعی را به گروه داستان می دهدکه درآن زمینه ، امکان نوشتن وجود دارد .
در این مرحله معلّم ، آموزش های لازم را به طور جداگانه به سرگروه می دهد مثلاً برای گروه  داستان ، عناصر داستان نویسی را در حدّ فهم آن ها بیان می کند و نمونه هایی را از داستان نویسان مشهور ذکر می کند و هم چنین برای گروه شعر ویژگی های یک شعر خوب (وزن ، قالب ، آهنگ و ... ) را توضیح می دهد و نمونه هایی از اشعار شاعران برجسته می خواند . البتّه معلّم دراین مرحله اطلّاعات خود را در زمینه ی داستان ، شعر ، طنز و ... کامل می کند تا بتواندآن ها را با زبان ساده به دانش آموزان ارائه دهد .
در این مرحله ، معلّم ، ویژگی های یک نوشته ی خوب را که عبارتند از : درک مطلب ، پرورش  مطلب ، نظم  منطقی ،تازگی  فکر ، تازگی بیان ، یک دستی و روانی نثر و رعایت قواعد دستوری است ، برای دانش آموزان همراه با مثال بیان می کند . هم چنین شیوه های ارزیابی صحیح را به آن ها آموزش می دهد تا بهتر بتوانند نوشته های دوست خود را ارزیابی کنند.
در این مرحله ، معلّم مجلّات و روزنامه های متناسب با گروه سنّی این مقطع را به دانش آموزان معرّفی می کند و ازآن ها می خواهدکه در  هر جلسه ، دانش آموزان متناسب با گروهی که درآن فعّالیّت می کنند نوشته هایی را انتخاب کنند و برای دوستان خود بخوانند و آن ها را نقد و بررسی نمایند .
این مرحله تا پایان سال تحصیلی قابل اجراست و معلّم می تواند در سال تحصیلی آینده نیز این شیوه های انشانویسی را درصورت آشنایی دانش آموزان با مراحل هفت گانه ادامه دهد .
انشانویسی یک نوع خلّاقیّت است که باید آن را در دانش آموزان رشد داد . شاخه های اساسی این خلّاقیّت شاملروانی و بلاغت ، انعطاف پذیری ، قوّه ی ابتکار ، حسّاسیّت ، بازسازی و مهارت است .
هرگاه دانش آموز بتواند اندیشه ها و آن چه را که در روانش می گذرد در طیّ زمان معیّنی  به شکل کلمه ها ، عقیده ها ، شکل ها و نمادها بیان  کند ؛ این دانش آموز قدرت بلاغت پیداکرده است .
گاهی اوقات دبیر انشا می تواند به جای نوشتن انشا از دانش آموزان بخواهد درباره ی موضوع معیّنی صحبت کنند و یا کنفرانس دهند و یا داستان یا خاطره و یا یک حادثه ای را که برایشان رخ داده است تعریف کنند . در یک کلاس انشا همه ی دانش آموزان در مورد یک موضوع می نویسند ولی  نوشته های همه ی آن ها  با هم متفاوت است و هر کس برداشت و دیدگاه خود را در مورد آن موضوع بیان می کند که به این « انعطاف پذیری»  می گویند و این تفاوت برداشت ها و کلمات واقعاً زیباست . ما می توانیم در یک کلاس درس انشا ، یک داستان برای بچّه ها بخوانیم و یا تعریف کنیم و از آن ها بخواهیم برای داستان ما یک عنوان و نام بگذارند و یا حتّی در درس فارسی نیز می توان این کار را انجام داد با این شیوه قوهّ ی ابتکار بچّه ها قوی می شود . ما باید دانش آموزان را با مطالعه ی کتاب  به تصاویر ، حرکات ، صداها  ، زنگ ها ، طرز قرارگرفتن اشیا و آن چه در پیرامونشان  است حسّاس کنیم تا آن ها بتوانند به مسائل توجّه بیش تری داشته باشند و قبل از دیگران ببینند ، بشنوند و حس کنند . ما می توانیم به دانش آموزان یاد بدهیم که می شود برای همه کس و همه چیز اسم ساخت و یا آن چیزها را به چیزهای دیگری تشبیه کرد و از شباهت و یا تضّاد آن ها  لذّت برد . می توانیم  قدرت بازسازی و ابتکار را درآن ها بیدار سازیم .  با خواندن یک شعر در کلاس ، احساسات دانش آموزان را تلطیف کنیم و یا با خواندن شعرهای سلیس و روان ازآن ها بخواهیم شعر بگویند یا نمونه های زیبایی را جست و جو کرده و به کلاس بیاورند و در مقابل دیگران بخوانند تا ذوق خواندن و نوشتن درآن ها پویا شود .

 

 

 


[ پنج شنبه 94/9/5 ] [ 10:35 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]

 

حسّ بینایی(باصره)

گفته اند 75%  معلومات حسّی آدمی از طریق این حس کسب می شود ؛ بنابراین اهمّیّت آن روشن است .

خوب دیدن یعنی جامع الاطراف نگاه کردن ، ازهمه ی زوایا نگاه کردن ، همه ی ممکنات رادیدن ؛ در نگارش بسیار مهم و قابل توجّه است . از سوی دیگرحتماً باید موارد (خطای حواس) را بشناسند . قضاوتشان عالمانه و معتبر باشد .

مثال : اگر انشای ما درباه ی « به کدام شهرایران سفرکرده ای ؟ گزارش کوتاهی درباره ی آن بنویس » باشد و موضوع دانش آموز ، شهر مقدّس « قم » باشد ، چگونه می تواند این شهر را خوب نگاه ببیند ؟

بدون شک او می تواند از دریچه ی عهد ( علم ، هنر ، دین ) به این شهربنگرد و « آموزش و پرورش » و مدارسش ، وضعیت دانشگاه های آن ، « اقتصادش » بازارش ، کارخانه هایش و ... را و از جهت « جامعه شناسی » ؛ نهادها ، گروه ها ، آداب و رسوم و سنّت ها ، هنجارها و ... و همین طور از جنبه ی جغرافی، آثارتاریخی ، دینی ، بهداشتی ، معماری و ... آن جا را مورد بررسی قرار دهد و مطالبش را پیرامون آن بنگارد .

 

 

نقش حواس در انشا « حسّ شنوایی(سامعه) »

شنوایی 15% معلومات حسّی  ما را تأمین می کند و برخی را اعتقاد براین است که حسّ شنوایی گر چه از نظرکیفیّت دریافت آگاهی ، ضعیف تر از « بینایی » است امّا از جهت اهمیّت شایدکمتر از آن نباشد .

شاگردان ما بایدآموزش ببینندکه از بین چندین صدا ، صدای مورد نظر راگوش کرده و اصوات مورد نظر را حذف کنند . باید «جهت » صدا را تشخیص دهند ، باید نوع صدا را معلوم کنند ( آمرانه ، ملتمسانه ، ترسان ، مردّد یا . . . ) لازم است دوری یا نزدیکی اصوات را بدانند ، خوب است منبع صدا را مشخّص کنند . ( کدام هم کلاسی ؟ کدام . . . ؟ ) ضروری است دانش آموزان با اصطلاحات و مفاهیم صوتی چون « شدّت » ، « ارتفاع » ( زیر و بمی ) ، « طنین » ، « لحن  » ، « لهجه» و . . .  ـ در حدّ درک سنّی ـ آشنا شوند .

سخنور باید « پیام » و معنای اصوات را بازگو کند ؛ مثلأ صدای ترمز  ماشینی که او را نمی بینیم چه معانی و پیامی می تواند داشته باشد ؟

نوارهای « افکت » ؛ یعنی نوارهایی که صداها ی مختلف و اصوات گوناگون روی آن ها ضبط شده : صداهای طبیعت ( رعد و برق ، باد ، طوفان ، امواج ، باران  و . . . ) صدای حیوانات ، صدای مشاغل ، صدای ابزارها ، و وسایل ، صدای وسایل نقلیّه و . . .  از لوازم هوشمندی ،  در آموزش و پرورش متعالی است .

نقش حواس در انشا « حسّ بساوایی ( لامسه ) »

بهتر است دقّت در احساس سرما و گرما ، زبری و نرمی ، سستی ( شُلی ) و سختی ( سفتی ) ، تری و خشکی ، فشار و شکل شناسی به وسیله ی قوّه ی لامسه را به شاگردان آموز دهیم .

 

مولیان ، بوی خون ، بوی ریا ، بوی خیانت ، بوی مرگ ، بوی حیا ت ، بوی بهبود اوضاع جهان ، بوی... .

 

نقش حواس در انشا « حسّ بویایی ( شامه ) »

آیا بوهای مختلف را می شناسید ؟ 

آیا « بو » های مختلف را می شناسید ؟ آیا « بو » با « عطر » و « رایحه » تفاوت دارد ؟ بوی « نا » چه ؟ بوی « تیز » یعنی چه ؟ این اصطلاحات در مناطق مختلف ، واژه هایی هستند که معناهای متفاوت دارند .

بوی یاس ، بوی طالبی ، بوی سیب ، بوی خیار ، بوی ترشی ، بوی بد ، بوی کود ، بوی الکل ، بوی سوختن غذا ، بوی جوی مولیان ، بوی خون ، بوی ریا ، بوی خیانت ، بوی مرگ ، بوی حیا ت ، بوی بهبود اوضاع جهان ، بوی... .

 نقش حواس در انشا « حسّ چشایی ( ذائقه ) »

آیا دانش آموزان می دانند « دبش » به معنی « تلخ » و پر مایع است ؟ می دانند « ملس » یعنی ترش و شیرین برابر ؟ « می خوش » ، یعنی اناری که شیرینی اش از ترشی آن افزون است ، « گس » . . . و ترشی و شوری و ... ؟ « تلخی »  حرف حق را چشیده و « شور » را مزه کرده اند ؟  « شیرین » زبانی سعدی را فهمیده ؟پس در این مقوله جای بسی تأمل است و باید تدابیری انیشیده شود که بر مسئولیّت خطیر معلّمی می افزاید .

 

 

 


[ پنج شنبه 94/9/5 ] [ 10:18 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ متعلّق به گروه آموزشی زبان وادبیّات فارسی متوسطه ی اول شهرستان بوکان می باشد . همکاران وسرگروه های آموزشی استان وسراسرکشور می توانند مقالات ونظرات خودرا درزمینه درس ادبیات فارسی راهنمایی جهت انعکاس در این وبلاگ ؛ به آدرس بوکان، کارشناسی تکنولوژی وگروه های آموزشی بوکان ارسال نمایند
موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 125
بازدید دیروز: 88
کل بازدیدها: 290152