سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://farsibookan.ParsiBlog.com
حافظ سخن بگوی که بر صفحه ی جهان..............این نقش ماند از قلمت یادگارعمر 

 


آرایه‌های معنوی 

به ان دسته از آرایه‌هایی که بر پایه تناسب‌های معنایی واژه‌ها شکل می‌گیرند آرایه معنوی گویند

مراعات نظیر 

آوردن دو یا چند واژه در یک بیت یا عبارت که در خارج از آن بیت یا عبارت نیز رابطه‌ای آشنا و خاص میان آنها برقرار باشد

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

 

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

(ابر و باد و مه و خورشید و فلک همگی جز عناصر و پدیده‌های طبیعت هستند.)

تضاد 

هر گاه دو واژه با معنای متضاد در یک بیت یا عبارت به کار رود آرایه تضاد پدید می‌آید.

در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است.

واژه‌های /نومیدی/ با /امید/ و همچنین واژگان /سیه/ با /سپید/ متضاد و مخالف هستند.

متناقض‌نما ([1]Paradox)

هر گاه دو مفهوم متضاد رابه هم نسبت دهیم یا آن دو را در یک چیز جمع کنیم آرایه متناقض‌نما شکل می‌گیرد و معمولاً معنایی عمیق و پر مغز در پس آن نهفته‌است.

«جامه‌اش شولای عریانی است»

(عریانی به شولا نسبت داده شده اما شولا نوعی جامه‌است و ضد عریانی)

مثال : جیب هایم پر از خالی است . {جمع شدن پر و خالی باهم غیر ممکن است و هم دیگر را نقض می کنند}

عکس(قلب) 

هر گاه در یک بیت یا عبارت بین دو مورد (مثل «الف» و «ب»)رابطه‌ای برقرار کنیم و مثلاً بگوییم«الف»، «ب» است یا «الف»، «ب» را آورد و آن را در بخش دیگری از همان بیت یا عبارت بین آن در مورد همان رابطه را برقرار کرده اما جای ان دو را با هم عوض کنیم آرایه عکس شکل می‌گیرد.

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

 

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

لف‌ونشر 

هر گاه دو یا چند جزء از کلام بدون توضیحی در پی هم بیایند (لف) و آن گاه توضیحات مربوط به هر یک در پی هم آورده شوند (نشر)، آرایه لفّ‌ونشر شکل می‌گیرند.

پروانه ز من، شمع ز من، گل ز من آموخت

 

افروختن و سوختن و جامه دریدن

     

(پروانه از من افروختن را، شمع از من سوختن را و گل از من جامه دریدن را آموخت.)

  • مثال

سیب و بهی و انار به ترتیب لف و نشر///دل را و معده را و جگر را مقوی است

  • مثال

به روز نبرد آن یل ارجمند///به شمشیر و خنجر به گرز و کمند

برید و درید و شکست و ببست///یلان را سر و سینه و پا و دست

  •  
    • یعنی: (1)با شمشیر سر را برید و (2)با خنجر سینه را درید و (3)با گرز پا را شکست و (4)با کمند دست را ببست.
  • مثال

هنر خوار شد،جادوی ارجمند /// نهان راستی ، اشکارا گزند

هنر(لف 1)،جادوی(لف 2)//راستی(نشر 1)،گزند(نشر 2)

تلمیح (اشاره)

هر گاه با شنیدن بیت یه عبارتی به یاد داستان و افسانه، رویدادی تاریخی و مذهبی یا آیه و حدیثی بیفتیم، بدون آنکه آن موضوع مستقیماً تعریف شده باشد، آن بیت یا عبارت دارای آرایه تلمیح است.

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت

 

من چرا ملک جهان را به جویی نفروشم

(اشاره به داستان حضرت آدم و رانده شدن او به خاطر خوردن گندم.)

تضمین 

هر گاه شاعر یا نویسنده‌ای، بخشی از نوشته فردی دیگر را در میان اثر خود جای دهد، آن شعر یا نوشته راتضمین نموده‌است.

چه خوش گفت فردوسی پاک زاد

 

که رحمت برآن تربت پاک باد

میازار موری که دانه کش است

 

که جان داردو جان شیرین خوش است

این دو بیت بخشی از بوستان سعدی است و سعدی بیتی معروف از فردوسی را در میان شعر خود عیناً نقل کرده‌است.

اغراق(مبالغه) 

هنگامی که شاعر یا نویسنده، صفتی را در فرد یا پدیده‌ای آنچنان برجسته نشان دهد که در عالم واقع امکان دستیابی به آن صفت در آن حد و اندازه وجود نداشته باشد، آرایه اغراق آفریده می‌شود. البته این ادعای غیر ممکن باید به گونه‌ای بیان شده باشد که باعث افزایش گیرایی سخن گردد وشعار گونه وغیر واقعی جلوه نکند.

بخواهد هم از تو پدر کین من

 

چو بیند که خشت است بالین من

(اغراق در ممکن نبودن رهایی از انتقام پدر)

شود کوه آهن چو دریای آب

 

اگر بشنود نام افراسیاب

حسن تعلیل 

هر گاه شاعر و نویسنده برای موضوعی، دلیلی غیر واقعی وتخیلی، اما دلپذیر و قانع کننده ارایه دهد به حسن تعلیل دست می‌یابد.

تا چشم بشر نبیندت روی

 

بنهفته به ابر چهر دلبند

(شاعر علت ابر پوش بودن قله دماوند را برای ندیدن او بیان کرده‌است.)

  • مثال

تو قلب فسرده ی زمینی ///از درد ورم نموده یک چند

حسن تعلیل:علت برامدگی دماوند اینگونه توجیه شده است که((دماوند))قلب زمین تصور شده است که دردگرفته و از شدت درد ، ورم نموده است

  • مثال

خاک بغداد به مرگ خلفا می گرید /// ور نه این شط روان چیست که در بغداد است؟

حسن تعلیل : شاعر علت جاری بودن رود دجله در بغداد را گریستن خاک آن شهر به مرگ خلفا می داند و حال آنکه می دانیم جاری بودن رود در بغداد امری طبیعی است.

مثل 

هر گاه شاعر یا نویسنده درسخن خود از «ضرب المثلی» استفاده کند و یا بخشی از سخن او آنقدر معروف باشد که به عنوان ضرب المثل به کار رود، آن بخش از کلام دارای آرایه مثل است.

بی گمان دیوار طبع پست خاک‌آلود ماست

 

گر بود کوتاهتر دیواری از دیوار ما

 

آنکس که بدم گفت بدی سیرت اوست

 

وانکس که مرا گفت نکو خود نیکوست

حال متکلم از زبانش پیداست

 

از کوزه همان برون تراود که در اوست

م*مثال

چون نیک نظر کرد پر خویش بر ان دید /// گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست

مثل(از ماست که بر ماست)

تمثیل 

هر گاه برای تاًیید یا روشن شدن مطلبی (معمولاً پیچیده) آن را به موضوعی ساده تر تشبیه کنیم یا برای اثبات موضوعی نمونه‌ای بیاوریم آرایه تمثیل را به کار گرفته اییم

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش

 

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

(حافظ خطاب به زاهدان و واعظان می‌گوید که من اگر خوب یا بد هستم ربطی به شما ندارد و شما همان بهتر که مراقب اعمال خود باشید، همچنان که هر کسی هنگام درو آنچه را که خود کاشته‌است برداشت می‌کند. شاعر برای درستی گفته خود در مصراع نخست، در مصراع دوم موضوعی ساده را که درستی آن بر همه آشکار است به عنوان نمونه‌ای برای ان ذکر می‌کند.)

اسلوب معادله

هرگاه شاعر بیتی بسراید که با عوض کردن جای مصراع اول و مصراع دوم خللی در مفهومبیت ایجاد نشود و بیت دوم مصداقی برای بیت اول باشد، به آن آرایه? اسلوب معادله گویند. صائب تبریزی از جمله شاعرانی است که اسلوب معادله را به عنوان یک عنصر اصلی در اشعار خویش قرار داده‌است.

  • مثال

دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست /// جای چشم، ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است

  • مثال

دلبر جانان من برده دل و جان من /// برده دل و جان من دلبر جانان من

  • مثال

عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود /// موی اندر شیر خالص زود پیدا می شود

  • مثال

پرده ی شرم است مانع میان ما و دوست /// شمع را فانوس از پروانه می سازد جدا

  • مثال

محرم این هوش جز بی هوش نیست /// مر زبان را مشتری جز گوش نیست

  • مثال

پیشانی عفو تو را پرچین نسازد جرم ما /// ایینه کی برهم خورد از زشتی تمثال ها

  • مثال

ای دوست دزد حاجب و درمان نمی شود /// گرگ سیه روز سگ چوپان نمی شود

تشبیه

یعنی مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفاتی با هم مشترک باشند .

هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است :

1- مشبه : کلمه ای که آن را به کلمه ای دیگر تشبیه می کنیم .

2- مشبه به : کلمه ای که کلمه ی دیگر به آن تشبیه می شود .

3- ادات تشبیه : کلمات یا واژه هایی هستند که نشان دهنده ی پیوند شباهت می باشند و عبارتنداز : همچون، چون، مثل، مانند، به سان، شبیه، نظیر، همانند، به کردار و ... .

4- وجه شبه : صفت یا ویژگی مشترک بین مشبه و مشبه به می باشد . ( دلیل شباهت )

مثال : علی مانند شیر شجاع است . به ترتیب: مشبه (علی)؛ ادات تشبیه(مانند)؛ مشبه به(شیر)؛ وجه شبه(شجاع)

مجاز

به کار رفتن واژه‌ای به جای واژه دیگر مجاز نام دارد. هیچ گاه چنین امری ممکن نیست مگرآنکه میان آن دو واژه در خارج از کلام رابطه‌ای بر قرار باشد. برای مثال: آن قدر گرسنه‌ام که می‌توانم تمام ظرف را بخورم. رابطه‌ای میان دو واژه‌ای ظرف و غذا در این عبارت است.

ماه دشت لاله ها را روشن کرده است ( ماه : مجاز از نور ماه است )

استعاره

هر گاه واژه‌ای به دلیل شباهتی که با واژه دیگر دارد به جای آن به کار رود استعاره پدید می‌آید.(همچنین بیان امری نا شناخته بر حسب امر شناخته شده.)در واقع استعاره نوعی از تشبیه است که یکی از ادات تشبیه در ان ذکر نشده باشد(یا مشبه یا مشبه به ذکر نشده باشد)

بر کشته‌های ما جز باران رحمت خود مبار.(کشته‌ها به کسر«ک») در این عبارت رحمت خدا به باران مانند شده‌است. روشن است که در این عبارت، منظور از کشته‌ها معنایی لفظی آن نیست بلکه مقصود اعمال بندگان است.

مثال: هرچه خواهی در سوادش رنج برد تیغ صرصر خواهش حالی سترد----> تیغ صرصر استعاره از باد

کنایه

به جملات زیر توجه کنید تنها همان رتبه های بالا را وعده بگیر و مابقی را نقداً خط بکش با حال استیصال پرسیدمپس چه خاکی بر سرم بریزم؟ در جمله های بالا دو عبارت مشخص شده دارای دو معنی نزدیک و دور هستند اما معنی دور ان ها مورد نظر است . خط بکش در اصطلاح یعنی نادیده بگیر و چه خاکی به سرم بریزم یعنی چه کار باید بکنم در جمله های ذکر شده این معانی دور مورد نظر است و معانی نزدیک و واقعی مقصود نویسنده را نمی رساند و به این کار برد کنایه می گویند[1] مثال هنوزم از دهانت بوی شیر می اید : بوی شیر کنایه از خردسال بودن هست

تشخیص(جان بخشی)

هر گاه صفات انسان را به موجود دیگری که جاندار نباشد ربط بدیم از تشخیص استفاده کردیم مثال: من این کتاب را می خوانم این کتاب من را به خواندنش دعوت می کند

حس آمیزی

هر گاه موضوعی را که مربوط به یکی از حواس است. به چیزی نسبت دهیم که با ان حس قابل احساس نباشد، آرایه حس آمیزی آفریده می‌شود که در زبان روزمره نیز کم کاربرد نیست.

طعم پیروزی را چشید.

در این عبارت «مزه» که مربوط به حس چشایی است به پیروزی نسبت داده شده‌است. اما پیروزی با حس چشایی قابل احساس نیست.

حقیقت تلخ است.

در این عبارت {تلخی} که مربوط به حس چشایی است به حقیقت نسبت داده شده است. اما حقیقت با حس چشایی قابل احساس نیست.

 

 


[ پنج شنبه 94/9/5 ] [ 10:3 صبح ] [ ابوبکررحیمی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

این وبلاگ متعلّق به گروه آموزشی زبان وادبیّات فارسی متوسطه ی اول شهرستان بوکان می باشد . همکاران وسرگروه های آموزشی استان وسراسرکشور می توانند مقالات ونظرات خودرا درزمینه درس ادبیات فارسی راهنمایی جهت انعکاس در این وبلاگ ؛ به آدرس بوکان، کارشناسی تکنولوژی وگروه های آموزشی بوکان ارسال نمایند
موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 225
بازدید دیروز: 149
کل بازدیدها: 302532